بدون عنوان
سلام بازم سلام با تاخیر های طولانی مامان زهره.اینم یه عذرخواهی کوچولو از پسر گلم.مامانی فکر نکنی که مامان تنبلی شدما.خیلی سرم شلوغه.کارای شما و رسیدگی به کارم توی مدرسه و از همه مهم تر رسیدگی خوب به شما وگذروندن وقت با تو عزیزم , کمتر فرصت خالی برام می ذاره.
توی این مدت اتفاقای زیادی افتاد که اولیش سفرمون توی مهر ماه بود که حتما عکسای قشنگت و برای دوستای گلت می ذارم .بعدش هم سالگرد ازدواج مامان و باباو مصادف شدنش با هجده ماهگی شما بود.
پسر گل منم که هر روز بزرگتر و دانا تر میشه.دیگه تمام کلمه ها رو خودش به تنهایی می گه و حدود ده جمله ی کوتاه رو هم یاد گرفته.اسم تمام دوستاش و بعضی از شاگردای مامان رو که دیده بلده.خلاصه که حسابی شیرین زبون و خوردنی شده.من و بابا هم که مثل همیشه از کنارش بودن و هر لحظه بوسیدن و بو کردنش لذت می بریم.خدایا تو رو شاکریم .همیشه مراقب خانواده ی خوبمون باش.
اینم عکس آقا بردیا تو بالکن خونه ی ماسوله
بردیا و مامان تو بازار ماسوله
بابا بهنام و جوحه دم در ویلا
اینم یه عکس سه نفری تو کاخ رامسر
بردیا جون رو پله های کاخ
یکی یه دونه تو جاده عباس آباد
دریای نمک آبرود
پارک جنگلی فین
پسر گلم در حال تدارک ناهار برای مامان وبابا